کوچه دلتنگی


زندگی

بالاخره راز زندگی را فهمیدم... سه چیز است : عشق !.. عشق! .. عشق! ..

دیریست که در کوچه دلتنگي من
 

آوازه قدم هاي آن دلبر زيبا


شنیده نمی شود


شايد روانه وادی دلدار دگر شده


نه !


نه !


نه !


هیچ کلبه اي گنجايش رنگ حضور آبی او را ندارد


من همچنان در سرزمین انتظار


در امید نسیمی از عطر خنده هايت


شب ها را سحر می کنم...


تو را به عشقت قسم


روزگارم را با تابش نگاهت


آفتابی کن . . . !



نوشته شده در پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:,ساعت 17:16 توسط رضوان| |


Power By: LoxBlog.Com